-
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود
هر که تنها برسلاحش تکیه کرد مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که اشکمان چون رود شد یک نفر از بین ما مفقود شدآنکه که سر دارد به سامان می رسد آنکه که جان دارد به جانان می رسد
دیده ام ،دستی به سوی ماه رفت بی سر و جان تا لقاءاللهرفت
زندگیمان در مسیر تیر بود خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود
آنکه خود را مرد میدان فرض کرد آمد از این نقطه طی الارض کرد
هر که گِرد شعله چون پروانه است پیکر صدپاره اش بر شانه است
تن بهخاک و بوی یاسش می رسد بوی باروت از لباسش می رسد
دشمن افکنهای بی نام و نشان پوکه یخونین شده تسبیحشان
کار هرکس نیست این دیوانگی پیله وا می ماند از پروانگی
درباره من

ولایت تـجـلی فـیـض الهـی در خـلقـت و هـدایـت بـشـریـت و نـیـز مـنـشـاء عـروج و تـکـامـل انـسـان ها است . ساختمان رفیع نظام هستی و دین حیاتبخش اسلام بر این بـنـیـان مـرصـوص بنا نهاده شده است . و ولایتمداری تنها راه سعادت و نجات انسان ها از ضـلالت و گـمـراهـی اسـت .
آخرين عناوين
- زیارت مزار سردار سلیمانی بصورت انلاین
- 🖤🖤
- سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
- اهمیت علم و دانش
- جمهوری اسلامی و مشارکت سیاسی شهروندان
- امام خمینی تجلی تمام ابعاد اسلام
- سبک شمردن نماز و آثار آن
- به مناسبت میلاد حضرت پیامبر اکرم (ص) و امام جعفرصادق (ع)
- بخشی بیانات رهبرانقلاب در دیدار با دانش آموزان
- روایتی از شهادت محمد حسین فهمیده